عکس درس روباه و خروس کلاس دوم
- محمد علی
- 21 دی 1402
- 3 دیدگاه
قصه روباه و خروس،داستان کودکانه روباه و خروس,قصه کودکانه روباه و خروس،داستان خروس و روباه,داستان های کدکانه،شعر و قصه کودکان،قصه های کودکانه
جواب درک و دریافت صفحه ۱۱۳ فارسی دوم ابتدایی ؛ پاسخ و جواب سوالات درک و دریافت صفحه 113 بخوان و بیندیش روباه و خروس فارسی دوم دبستان
خروسی بود پرطلایی و تاج قرمزی که خیلی قشنگ بود. یک روز خروس همان طور که دانه برمی چید، رفت و رفت تا از ده دور شد. یک دفعه سرش را بلند کرد، روباهی دوان دوان به طرفش می آمد...
روباهی صدای آواز خروس راشنید و با عجله به سوی خروس رفت. خروس تا روباه را دید بالای درخت پرید.
درسا دردونه من و باباش مروارید درشت خونه ما همیشه بمان با ما
یکی بود یکی نبود خروسی بود دنیا دیده که چند بار گرفتار روباه شده بود و هر بار با افسونی از چنگ روباه در رفته بود، روزی در بیرون ده سرگرم دانه چینی بود که از دور دید روباهی به سمتش بدو بدو می آید. خروس نتوانست بگریزد و خودش را به ده برساند. ناچار به بالای درخت نارون کهنی که در آن نزدیکی بود پرید. روباه پایین درخت آمد و گفت: ای خروس! چرا تا مرا دیدی بالای درخت پریدی؟ خروس گفت: پس می خواستی بیایی و دست به گردنت شوم.
رایگان ثبت نام کنید و اولین نفری باشید که از پست های جدید مطلع می شوید.